دموکراسی در نبود آگاهی، دموکراسی نیست

Farkhunda Zahrra Naderi Interview with Rahe Madanyat Daily

عضو مجلس نمایندگان است، دختری جوان با رفتاری مدرن. آروزهای قشنگی برای افغانستان دارد. سیاست را با رفتاری مدرن مقبول می‌داند. فرخنده زهرا نادری، جوانی خوش‌فکر و خوش‌تیپ است که در دوره جدید وارد دنیای سیاست شده و از خانواده‌یی سیاسی و محترم سر بر آورده است. درد وطن دارد و در پی تامین حقوق شهروندی برای همگان. با هم می‌خوانیم گفت‌وگوی زیر را که در برنامه «سیاست‌گران جوان» روزنامه راه مدنیت تهیه و نشر شده است:

تعریف فرخنده از خودش؟
پیوسته برای شناخت خودم زندگی می‌کنم. هیچ انسانی صددرصد خودش را نمی‌شناسد. کاش در کودکی همه شناخت‌ها برای ما داده می‌شد. اما باز هم زیبایی دنیا در همین است که هر روز کشف و دانستن جدیدی داشته باشیم. این، زندگی را دلچسب می‌سازد. فرخنده کسی است که می‌خواهد خود را بهتر و بیش‌تر بشناسد. کوشش کرده‌ام همیشه متفاوت باشم. به افغان بودن و جنسیتم زیاد می‌اندیشم. فردگرا هستم، اما کار گروهی را می‌پسندم. دوست دارم فضای عمومی در افغانستان تعریف شود و هر کسی بتواند از حق انسانی خود برخوردار باشد.

این شرایط چقدر فراهم شده است؟
حق، تعریف‌های مختلفی دارد. انسان تا اندازه‌ی حق دارد که حق دیگران را ضایع نکند. دموکراسی در افغانستان نهادینه نشده. برخی دموکراسی را برای مردم گونه‌ی تعریف می‌کردند که یعنی ناهنجاری، یعنی غرب‌زدگی، یعنی ضد دین و …. خیلی جالب است که برای مردم، خلاف مردم‌سالاری صحبت شود. با این وضع، در حالتی قرار می‌گیریم که دموکراسی در ابعاد مختلف با چالش مواجه شود. فضای عمومی وقتی تعریف می‌شود که ما به دموکراسی در اندیشه و عمل باور داشته باشیم. اما با آن هم پیشرفت‌هایی در این زمینه داریم. اگر می‌خواهیم دموکراسی در کشور ما نهادینه شود، دیدگاه اکثریت مهم نیست؛ بل اصول دموکراسی مهم است؛ زیرا امکان دارد اکثریت در نبود آگاهی کافی تصمیم منفی بگیرد که خلاف اصول دموکراسی باشد. دموکراسی در نبود آگاهی، دموکراسی نیست. یعنی اگر رهبری که قدرت تحلیل دموکراسی را ندارد و در قبال جامعه و کشوری تصمیم می‌گیرد که آن جامعه را تباه می‌سازد، و در عین حال گروهی هم بدون آگاهی تصمیم می‌گیرند، این روند تاثیرهای منفی طولانی‌مدتی بر جامعه خواهد داشت که نسل‌های بعدی باید تاوان آن را بپردازد. در چنین شرایطی افکار رشد نمی‌کند و فضای عمومی هم تعریف نمی‌شود. و این مساله درباره بانوان، جدی‌تر است. گاهی می‌شنویم به دوستان بین‌المللی ما گفته می‌شود که دموکراسی برای افغانستان ساخته نشده!
این چه معنا دارد که افغانستان برای پذیرفتن و نهادینه شدن دموکراسی آماده نیست؟ نابغه‌هایی هم نداریم که بیایند تصمیم‌های نابغه‌یی بگیرند و بگویند که سطح آگاهی مردم پایین است و ما طرح و تصمیم جامع و کارآمدی برای جامعه خود داریم. برعکس همیشه به اقدام‌های خشونت‌آمیز و ذهنیت‌های منفی غیر انسانی در جامعه ما دامن زده می‌شود که روند نهادینه شدن دموکراسی را با چالش مواجه می‌سازد. با حقوق زن هم همین گونه برخورد می‌شود. حقوق زن یعنی زنان غرب‌زده می‌شوند و به ابتذال می‌روند، در کانون خانواده زندگی نمی‌کنند و …. حتا در بعدهای دینی این مردها هستند که فرمان می‌دهند زنان چنین باشند و چنان کنند. چنین برداشت‌ها و رفتارهایی در واقع اهانت به زنان است. این گونه مردها باید درک کنند که زنان هم انسان و مسلمان هستند و قدرت تصمیم و عمل را دارند. زمانی رسیده که زنان هم باید به مردها بگویند که چقدر به دستورهای پیامبر و اوامر دینی درست عمل می‌کنند و مسلمان خوب هستند. یعنی زنان، آن اندازه آگاهی دارند که مثل مردها فکر کنند، تصمیم بگیرند و عمل کنند. متاسفانه اکثر مردهای جامعه ما از دین استفاده ابزاری می‌کنند.

به نظر شما که نماینده مردم کابل در مجلس هستید و کار سیاسی هم می‌کنید حضور زنان چقدر در بخش‌های مختلف واقعی است؟
خیلی زیاد باید قدر قانون اساسی خود را بدانیم که عدالت جبرانی در آن تسجیل یافته است. فکر می‌کنم خیلی خوب است که این مورد را در قانون اساسی داریم. موجودیت چنین ماده در قانون اساسی ملت افغانستان را متوجه می‌سازد زنانی که رنج‌ و تبعیض منفی را دیده‌اند باید با تبعیض مثبت این رنج‌ها جبران گردد. این منطق می‌تواند روی حکومت فشار وارد کند که تساوی جنسیتی تنها با الفاظ تحقق نمی‌یابد. باید شیوه‌ی کاری را داشته باشیم که بتوانیم در عمل، عدالت جبرانی را پیاده کنیم. حضور زنان در شورای ملی تاثیرهای مثبتی داشته و به صورت عموم هم موجودیت زنان پررنگ و قوی می‌باشد.

بانوی جوانی هستی که در کنار نمایندگی در مجلس، در یک حزب سیاسی هم کار می‌کنی، از این کار چقدر احساس غرور می‌کنی؟
قطع نظر از این‌که با چه جریان سیاسی کار می‌کنم و یا چه وظایف دیگر دارم، غرور را می‌پسندم. غرور انسانی را بی‌نهایت خوش دارم، اما تکبر را نمی‌پسندم. افراد متکبر را تحمل نمی‌توانم. در سیاست هم غرور را مبنی بر داشته‌های انسانی خوش دارم. کارم در یک حزب سیاسی را مسوولیتی بزرگ می‌دانم. در زندگی از مادرم خیلی سپاس‌گزارم. کسی که هم‌واره مرا متوجه اشتباه‌هایم ساخته است. و اگر جزیی‌ترین حقی از طرف پدرم برای من در نظر گرفته شده، مادرم اجازه نداده که این حق، مسوولیت سنگین دارد. به این خاطر برای من تعریف حق و مسوولیت همیشه ارزش دارد. و به تعبیر دیگر هر زیبایی مسوولیتی دارد که بتوانی آن را حفظ کنی.

 نکته‌های کلیدی سیاست خوب کدام‌هااند؟
در پیکارهای انتخابات پارلمانی، شعارم این بود که جوانان! بیایید سیاست را تعریف کنیم. با سیاست سنتی به‌طور جدی مشکل دارم. با توجه به صبر و حوصله‌یی که باید در برابر این سیاست به خرج بدهی، اما هدف این است که باید چنین روشی تغییر کند. مردم‌محوری و مسوولیت‌پذیری نکته‌های کلیدی در سیاست خوب به شمار می‌روند و سیاست مدرن را کسانی پیشه می‌توانند که به سیاست سنتی تکیه نکنند.

صداقت در سیاست چه جایگاهی دارد؟
سیاست بدون صداقت، سیاست نیست و آنانی که بدون صداقت، سیاست می‌کنند، به این معناست که در سیاست، تقلب می‌کنند.

با تعبیر «سیاست، سیاست» (سیاه هست) چقدر موافقید؟
در تعریف سنتی‌اش بی‌نهایت سیاه، و نیز سرخ به رنگ خون انسان‌هاست. اما در اصل، سیاست همان حاکمیت مردم است؛ روی سفیدی که در آن هیچ نقطه سیاه جایی ندارد.

نقش سیاست‌گران جوان را در اصل سیاست یعنی به گفته خودتان حاکمیت مردم چگونه می بینید؟
مبالغه نیست و به صراحت هم می‌گویم که هرچند بزرگ‌سالاری باعث شده تا جوانان سیاست‌گر به موقف‌های سیاسی کلان آن گونه که لازم بود نرسند، اما بدون شک اکثر دست‌آوردهای چندین سال اخیر ما با حضور چنین جوانانی رقم خورده است.

تا رسیدن به یک جامعه مدرن و برابر با معیارهای بین‌المللی چقدر فاصله داریم؟
راه درازی را پیش رو داریم. اما تا جایی که قرار گرفته‌ایم خوب آمده‌ایم و باید این راه را هم‌وارتر بسازیم. دموکراسی تحفه نیست که به ما داده باشند و مردم‌سالاری حق مردم است. این راه را در هر بعد آن باید ادامه بدهیم.

اگر روزی فرخنده، وزیر امور زنان شود، مهم‌ترین اولویت فرخنده در وزارت امور زنان چه خواهد بود؟
تا زمانی که من آن معیار را تکمیل کنم تغییرهایی هم به وجود خواهد آمد. در آن مرحله روی این مساله باید تجدید نظر شود که نام وزارت امور زنان چه باشد. چراکه نباید «زن» مجزای از دیگر افراد جامعه باشد. و پیشنهاد من برای هر کسی که به کرسی این وزارت می‌نشیند این است که باید روی این موضوع دقت شود که وزارت امور زنان یک ارتباط فراسکتوری دارد و به همین تناسب از صلاحیت‌ها، مسوولیت‌ها‌ و ظرفیت‌های لازم باید برخوردار گردد. چنان‌چه در حال حاضر می‌بینیم که در عرصه اجرایی به‌طور عموم به پالیسی‌سازی آن تاکید می‌شود.

فرخنده چندمین بهار زندگی‌اش را تجربه می‌کند؟
سی‌وسومین.

میان فرخنده 33 ساله و فرخنده 15 ساله چه تفاوت‌هایی می‌بینی؟
فکر می‌کنم هرچه عمر آدم زیاد می‌شود تفاوتی در سرشت و جوهره انسانی پیدا نمی‌شود، اما طبیعی است که در رفتار و طرز فکر آدم تفاوت‌هایی به وجود می‌آید. ولی باز هم هنوز همان فرخنده 15 ساله هستم که رفتار و خصلت کودکانه‌اش را دوست دارد.

فرخنده کودکی‌های درونش را با چه کسی در میان می‌گذارد؟
بیش‌تر به خود تکیه می‌کنم.

زیباترین خیالت؟
عفت فکر.

آرزوی فرخنده برای ده سال بعد چیست؟
افغانستانی قدرت‌مند که شهروندان آن در همه جا عزت داشته باشند.

و سخن پایان، با دست‌خط خودتان خوانندگان راه مدنیت را مهمان کنید!

برای دریافت نسخه اصلی مصاحبه از سایت روزنامه راه مدنیت، اینجا کلیک کنید.





Leave a Reply